کتاب دستمال پیچازی
کتاب دستمال پیچازی
شناسنامه
نویسنده: مریم مشایخی
ناشر: کلید آموزش
نوبت چاپ: 1397
شابك: 2- 089 – 274 – 600 – 978
مرکز پخش: 66419732 – 021
آدرس: تهران- خیابان 12 فروردین – روبروی
انستیتو پاستور-بن بست فتوره چی- پلاک 10
بخشی از کتاب داستان پیچازی
هر آدمی یه قصه داره یا شایدم هر آدمی خودش یه قصه است؛ یه قصه نخونده که باید بشینی و برای خودت یه چای تازه دم بریزی و سطر سطرش رو بخونی. یه جاهایی از این قصه میشه پر از غصه؛ که دلت میخواد پابه پاش گریه کنی و یه جاهایی هم یه خنده از ته دل مهمونت میکنه. شاید بعضی از سطرها حوصله ات را سر ببره ولی حتما صفحه هایی هم هست که نفست را تو سینه حبس میکنه و یا قلبت را به حلقت میکشونه. خلاصه باید بخونی قصه هر آدمی رو و باید با قصه آدمها بخندی ، گریه کنی، عاشق بشی و بخوابی و بیدار بشی؛ اونوقته که می بینی خودتم به قصه ای داری شبیه بقیه؛ فقط اسم قصه ها و راوی حکایات عوض میشه ولی قلب و روح همه یکیه. پس همراه شو و بخون قصه زندگی رو که خوندنی است این قصه… که خودت می نویسی خط به خط آن را… |
یکی بود و آن یکی خدا بود
و خدا همراه همه آدم ها بود که هرکدامشان قصه ای بودند
و قصه ها همه راست بود
آنقدر که همه کلاغ ها به خانه هایشان رسیدند.
* * *
در این مجموعه داستان همراه شوید با آدم هایی که
تک تک آنها برایتان روایتی دارند.
* * *
قصه هایی برآمده از دل حقیقت حقیقتی به دلنشینی امید
به رنگ عشق یا به عطر خاطره ای نهفته در “دستمال پیچازی”
شما را دعوت می کنم به خواندن داستان هایی که شاید
برایتان آشنا باشد.
تا آنجا که به خاطر دارم در کودکی هیچ شبی بدون شنیدن قصه چشم برهم
نگذاشتم. نمی دانم چند بار داستان شیر و خرگوش یا دختر بندانگشتی را
شنیدم و هربار
با لذت بار اول مشتاق شنیدن پایان داستان بودم.
* * *
اما خوب به یاد دارم که همیشه دلم می خواست کلاغ پایان داستان به خانه
اش برسد و قصه ما راست باشد.
* * *
من با قصه ها بزرگ شدم و هیچگاه نتوانستم لذت ورق زدن صفحه های
کتاب را با نگاه کردن به کلمه هایی که در صفحه لپ تاپ یا گوشی
همراهم هستند، جایگزین کنم.
* * *
اکنون شاید واقعی ترین رویای کودکی ام را دنبال می کنم
قصه می نویسم و با قصه هایم زندگی می کنم.